شیوه نامه ی زبان فارسی

شیوه نامه ی املای فارسی 2

تنوع ساختار گل

اهداف یادگیری:

  •       آشنایی با ویژگی های زبان نگارش فارسی

 

شرح درس:

در این طرح دانش آموزان با ویژگی های زبان نگارش فارسی آشنا می شوند.

ویژگی های زبان نگارش فارسی

حروف الفبای خط فارسی حروفی است که از زبان عربی قرض گرفته شده است و دارای 32 ( با همزه 33 ) نشانه ی دیداری ( حرف ) است که بر 23واج دلالت دارد و بر همین اساس بعضی واجها دارای چند حرف هستند.

 

حروف الفبای فارسی عبارتند از:

ا ء ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

 

-         اواهایی که دارای دو یا چند نشانه ی دیداری است :

( ت، ط )/ ( ث، س، ص) / ( ح، ه )/  ( ء، ع )/ ( ذ، ز ، ض،ظ )/ ( غ، ق )

 

-         حروفی که دارای چند واج ( آوا ) است:

( و )

 

1-    صدای o مانند: دو- تو- چو- رادیو- پالتو- مانتو- نوک- خود.

2-    صدای u مانند: بو- بود- سو- سود.

3-    صدای v مانند: ورزش- وزید.

4-    صدای ow مانند: نو- نوروز- جلو- پلو- چلو.

5-    بدون صدا مانند: خواهر- خویش- خواست- خواهش.

 

حرف ( ه )

1-    صدای a مانند: نه.

2-    صدای e مانند: نامه- نویسنده- زنده- گوینده- جمله.

3-    صدای h مانند: راه- کلاه- توجه- ده.

 

حرف ( ی )

1-    صدای y مانند: یک- یاسر- یمین.

2-    صدای ey مانند: ری- کی- نینوا.

3-    صدای i مانند: کشتی- بیست- سی.

4-    صدای a مانند: موسی- عیسی- حتی- الی- علی.

 

-         از 33 حرف مزبور، هفت حرف ( ء- ح- ص- ض- ط- ظ- ع ) فقط مخصوص کلمات عربی است و کلمات فارسی و غیر عربی را نباید با این حروف نوشت. به علاوه دو حرف ( ث- ذ ) مشترک بین فارسی و عربی است و به جز تعداد معدودی از کلمات باقی مانده از زبانهای ایرانی باستان و پهلوی، اکثر کلمات نوشته شده با این دو حرف، عربی است.

 

همچنین حرف ( ق ) بیشتر برای نوشتن کلمات دخیل ترکی، یونانی و لاتین به کار می رود؛ بنابراین می توان حکم کرد:

 

1-    « ء » همزه : این حرف خاص کلمات عربی و پاره ای از کلمات لاتین است و از نوشتن کلمات غیر عربی با این حرف اجتناب کرد؛ مثلا نوشتن کلمات زیر با همزه خطاست:

پائیز، پائین، آئینه، آئین، نمائید.

 

2-    « ح » مخصوص کلمات عربی است . کلمه ی غیر عربی با آن نوشته نمی شود؛ برای مثال کلمه ی « خوله » از زبان روسی به ترکی استانبولی وارد شده و به « هوله » تبدیل شده و به فارسی راه یافته است و باید با « ه » نوشته شود نه « ح » .در متون گذشته ی فارسی کلمه ی « دستارچه » به جای « هوله » به کار می رفته است.

 

3-    « ص» : این حرف نیز مخصوص زبان عربی است ولی گاه در فارسی پاره ای از کلمات به جهت پرهیز از اشتباه با کلمات هم مانند خود، با « ص» نوشته شده است در حالیکه باید با « س» نوشته می شدند؛ مثلا کلمه ی ( صد : 100 ) به جهت التباس با کلمه ی ( سد: مانع) با « ص » نوشته شده و یا کلمه ی ( شصت: 60 ) به جهت التباس با کلمه ی ( شست: دام ، انگشت بزرگ دست و پا ) با « ص » نوشته شده است که البته این املا امروز پذیرفته شده است و رواج دارد.

 

4-    « ض » : این حرف نیز جزو حروف عربی است؛ برای مثال گاه در املای پاره ای کلمات عربی متداول در فارسی جابه جایی حروف صورت پذیرفته است؛ از جمله واژه ی انزجار  ( نفرت ) را به صورت « انضجار » یا غمض عین ( چشم پوشی ) را به صورت ( غمزعین ) نوشته اند که البته غلط است.

 

5-    « ظ ع » : برای این حروف خلاف قاعده ای در املای فارسی گزارش نشده است.

6-     « ط »: این حرف نیز ویژه ی عربی است ولی در متون گذشته پاره ای از کلمات فارسی و بیگانه با این حرف نوشته شده و یا کلمه ی فارسی یا بیگانه، معرب شده و از عربی وارد خط فارسی شده است و امروز با همان شکل نوشته می شود؛ مانند:

ارسطو، افلاطون ، قرطاس ( هر سه یونانی )، طارم ( فارسی : ایوان )، طاس ( فارسی: سر بی مو)، طاووس، طوطی، طغرل ( ترکی )، طومار ( یونانی: کاغذ لوله شده )، پطر، شطرنج، بلوط.

 

7-    حرف « ث، ذ » : این دو حرف، مشترک بین زبان عربی و فارسی است. در تعداد معدودی از واژه های بازمانده ی فارسی ایران باستان و پهلوی این دو حرف وجود دارد؛ مانند: کیومرث، طهمورث، آذر، آذرخش، آذریون ( گل شقایق ).

 

 

نکته :

  •       کلمات زغال، آزوقه، زکام با همین املا صحیح است و با « ذ » غلط محسوب می شود.
  •       در پاره ای از کلمات دخیل یونانی حرف « ث » آمده است، مانند: فیثاغورس.

 

8-    « ق» : این حرف بیشتر در کلمات دخیل ترکی و یونانی و لاتین به کار رفته است و در پاره ای از کلمات فارسی، ابدال حرف « ک » و « گ » است:

 

ترکی: اتاق، قشنگ، قالی، قشلاق، آقا، خاقان و ...

یونانی: سقراط، بقراط، اقلیدس، تریاق، قیر، قار، قرطاس، قانون، قلم، قولنج، اقیانوس، بوق، قفس و...

فارسی: زرقان ( زرگان )، قباد ( کباد)، ابرقو ( ابرکوه)، دهقان ( دهگان ).

 

تست:

کدام گزینه صحیح است؟

الف) کلمه ی « ذغال » صحیح است.

ب ) « ح » مخصوص کلمات عربی است.

ج) اتاق یک واژه ی یونانی است.

د) حرف « ق » بیشتر در کلمات دخیل عربی آمده است.

انواع نوشته

انواع نوشته

انواع نوشته

اهداف یادگیری:

آشنایی با انواع نوشته

آشنایی با انواع زبان و ویژگی هریک از آنان

 

وقتی می خواهیم درباره ی انواع نوشته سخن بگوییم باید به چند فاکتور دقت کنیم:

1- زبان
2- بیان
3- قالب
4- مخاطب
5- موضوع
 

وقتی نوشته های یک روزنامه و یک رمان و گزارش خبری را می خوانید، درمی یابید که این نوشته ها هریک ویژگی هایی دارند که با دیگری متفاوت است، مثلا نوشته های یک رمان تفاوت بسیار زیادی با یک گزارش خبری دارد و علت آن این است که فاکتورهایی که در بالا برشمردیم در این نوشته ها با یکدیگر متفاوت است.

 

اگر بخواهیم نوشته ها را دسته بندی کنیم باید با توجه به هریک از فاکتورها چنین بگوییم:

 

به اعتبار گونه های زبان: علمی/ ادبی / اداری/ گفتاری یا محاوره ای/ کودکانه/  مطبوعاتی

به اعتبار طرز بیان : طنز/ جد

به اعتبار قالب: مقاله/ گزارش/ نامه/ نمایش نامه، فیلم نامه/ قطعه ی ادبی/ داستان، رمان/ سفرنامه/ زندگی نامه

 

زبان اداری کوتاه و صریح است و واژه های خاصی در آن به کار برده می شود.

زبان مطبوعاتی همان زبان رسانه های از جمله روزنامه ها، مجلات کثیرالانتشار می باشد.

زبان گفتاری همان زبان محاوره ای است که در برخی از داستان ها از آن استفاده می شود.

 

زبان محاوره دارای ویژگی های زیر است:

1-  در آن ارکان دستوری جابجا می شود.
2-  کلمات شکسته می شود.
3-  از واژه ها و کلمات عامیانه استفاده می شود.
4-  ساده، بی تکلف و قابل فهم است.
 

زبان محاوره موجب می شود نوشته ساده تر و قابل فهم تر شود اما نمی توان در تمام نوشته ها از آن استفاده کرد بلکه تنها در نمایش نامه ها و داستان ها می توان آن را به کار برد.

 

زبان کودکان نوع دیگر زبان است که در آن از واژگان و تعابیر و اصطلاحات ساده و بی ابهام و روشن متناسب با فهم کودک استفاده می شود.

 

در زبان کودکان، بیان صمیمی و عاطفی و متناسب با ذوق و علاقه ی کودکان است.

 

و اما نوشته ی معیار که نگارش رسمی فارسی زبانان است نیز ویژگی هایی دارد:

 

1-  زبان ملی و رسمی، فرهنگی و علمی، مطبوعاتی و آموزشی کشور است.
2-  زبان دانش آموختگان است.
3-  به غیر فارسی زبانان آموزش داده می شود.
4-  نشانه ها و عناصر محلی، لهجه ای، لغات قدیمی و بیگانه در آن دیده نمی شود.
5-  تثبیت شده و دارای اصول معینی است.
6-  مطابق دستور زبان فارسی معاصر نوشته شده است.

 

اکنون به نوشته های زیر دقت کنید تا تفاوت هریک را دریابید:

انواع نوشته

 

زبان نوشته ی بالا کودکانه است.

 

انواع نوشته

 

زبان نوشته ی بالا معیار است.

 

انواع نوشته

 

زبان نوشته ی بالا محاوره ای است.

 

تفاوت داستان کلاسیک وپست مدرن

تفاوت داستان کلاسیک و پست مدرنداستان های پست‌مدرن از بسیاری جهات با داستان های مدرن و کلاسیک متفاوت‌اند و توجه به مؤلفه‌های این نوع داستان به خواننده کمک می کند تا آن ها را به تر درک کند و بستر و فضای فرهنگی و اجتماعی‌ای را که این آثار در آن ها شکل گرفته، به تر بشناسد. به لحاظ تبارشناسی داستان، سه دوره‌ی مهم را می‌توان در این چهار سده ی گذشته به طور کلی از هم متمایز کرد: دوران داستان های کلاسیک، دوران داستان مدرن، دوران داستان های پسامدرن.

در دوره‌ی داستان های کلاسیک که از اوایل سده ی هفدهم آغاز می‌شود و تا اوایل سده ی بیستم ادامه دارد، از نظر طرح ما با یک طرح کلاسیک رو به رو هستیم، یعنی گره‌گشایی، گره افکنی، زاویه ی دید، تعلیق و جز آن در داستان های کلاسیک به به ترین شکل بیان می‌شود و زمان خطی رویدادها یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتند و شخصیت‌پردازی آن ها، در همان بستر رخ می‌دهد. بر خلاف داستان های کلاسیک، در داستان های مدرن ما با چنین طرحی رو به رو نیستیم. در داستان های مدرن با طرحی کاملن فشرده و کوتاه مواجه‌ایم. در این نوع داستان ها تکیه‌ی داستان بر پرداخت صحنه در موقعیتی است که داستان در آن روی می‌دهد. در داستان های پست‌مدرن اساسا ما با طرحی رو به رو نیستیم و گویی نوعی فروپاشی و ویرانگری در طرح داستان روی داده است به طوری که ظاهرن هیچ انسجام و نظم کلاسیک و حتا مدرنی در طرح دیده نمی‌شود. به لحاظ شخصیت‌پردازی هم این سه نوع داستان با هم تفاوت‌های بنیادی دارند.
در داستان های کلاسیک ما غالبن با یک شخصیت مرکزی رو به رو هستیم که به صورت فعال (Active) در داستان حضور دارد و بر رویدادها و افراد پیرامون خود تأثیر می‌گذارد در حالی که در داستان های مدرن ما با چند شخصیت رو به روایم که نه تنها هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد (چون همه‌ی شخصیت‌ها به نوعی در یک سطح قرار دارند) بلکه به شدت شخصیت‌های کنش‌پذیر و منفعلی (Passive) هستند. در داستان پست‌مدرنیستی ولی اساسن شخصیت به مفهوم کلاسیک و مدرنیستی اش نداریم و شخصیت‌ها به صورتی کاریکاتورگونه در روایت حضور دارند.
به لحاظ پایان‌بندی هم در داستان های کلاسیک پایان‌بندی‌ها عمومن بسته است و با پایان داستان، خواننده اقناع می‌شود که داستان پایان یافته است زیرا ناپایداری نحستین داستان به پایداری منتهی شده است. در داستان های مدرن پایان ها باز هستند و با پایان فیزیکی داستان، گویی داستان در ذهن خواننده آغاز می شود و این خواننده است که می‌تواند تفسیرهای گوناگونی برای پایان داستان تاویل کند. در واقع در این نوع روایت نویسنده قرار نیست داستان را در یک نقطه ببندد و همه‌ی، رویدادها را به سرانجام برساند. بدین گونه او به خواننده‌اش اجازه می‌دهد تا تفسیرهای بسیاری از داستان داشته باشد. ولی در داستان های پست مدرنیستی اساسن پایانی وجود ندارد و شما می‌توانید اجزای داستان را جا به جا کنید بی‌آن‌که در ساختار داستان تغییر کلی رخ دهد.
علت این که ما در داستان های پست‌مدرنیستی با یک طرح منسجم و نظم روایی مواجه نیستیم این است که عنصر سببیت در این‌جا غایب است، عنصری که اجزای طرح را در داستان به طریقه‌ی علت و معلولی به هم پیوند می دهد. در داستان های پست‌مدرنیستی چون سببیت غایب است زنجیره‌ی رخدادها هم وجود ندارد. به همین دلیل است که در داستان های پسامدرن رئالیسم و ناتورالیسم به عمد کنار گذاشته می‌شوند، زیرا نفی سببیت با جوهر این دو سبک مخالف است. در حقیقت به لحاظ فلسفی پست‌مدرنیست‌ها معتقدند تجربه‌های انسان امروز نمی‌تواند در ساختار و طرح‌های داستان کلاسیک و مدرن بازتاب یابد. به تعبیری دیگر در باور پست‌مدرنیست‌ها جهان بدون معنا، نظم، انسجام و یکپارچگی است از این رو برای طرح چنین جهانی باید به شیوه های متناسب با آن روی آورد.
به طور کلی داستان های پسامدرن چه در ساخت و چه در زبان، مولفه‌های ویژه‌ای دارند. نخست این که عنصر هجو ( Parody) در آن ها زیاد است و گویی به کمک این ویژگی می‌کوشد تا چیزی را که پیش از آن در دوران کلاسیک و مدرن شکل گرفته، هجو و سپس نقض ‌کند. عنصر زبانی دیگر آثار پست مدرن طنز (Satire) است. طنز هم ابزار مؤثری است در دست پست‌مدرن‌ها برای به سخره گرفتن روابط و پیوندهای شکل‌گرفته در جهان واقعی و داستانی دوران کلاسیک و مدرن. همچنین است عنصر طعنه (Irony) که کارکردی مشابه با طنز و هجو دارد. این سه ویژگی به ویژه در آثار براتیگان به عنوان نویسنده شاخص پست‌مدرن دیده می شود.

ویژگی دیگر آثار پست مدرن در نوع روایت آن ها است. در واقع در داستان های پست مدرنیستی نوعی گسست وجود دارد و روایت آن ها تکه تکه و پاره پاره است. رمان ها با تکه تکه کردن روایت در پی نفی نظم و انسجامی هستند که داستان های کلاسیک و مدرن داشتند، نظمی که کاشف وحدت زمان و مکان بود. از سوی دیگر داستان های پست‌مدرنیستی همواره در لایه‌ای از ابهام روایت می‌شوند تا به خواننده اجازه دهند برداشت‌های چندی از جهان داستان داشته باشد. عدم وضوحی که در این نوع آثار دیده می‌شود نوعی تاویل پذیری مفرط و نسبی‌انگاری را بازتاب می دهند.

مطابقت فعل ونهاد

اگر نهاد جاندار باشد ، فعل را در جمع و مفرد بودن با آن مطابقت می دهند . یعنی برای نهاد مفرد فعل مفرد و برای نهاد جمع فعل جمع می آورند .

مانند : علی رفت .  در اینجا چون نهاد ما مفرد است علی یک نفر است پس فعل را نیز به صورت مفرد می نویسیم .

اما در مثال زیر : دانش آموزان وارد شدند . چون دانش آموزان جمع هستند پس فعل را نیز به صورت جمع می نویسیم .

در دو مثال بالا علی و دانش آموزان جاندار هستند .

اگر نهاد جمع غیر جاندار باشد می توانیم فعل را مفرد یا جمع بیاوریم .

مانند : شاخه شکست .  اگر بخواهیم این جمله را به صورت جمع بنویسیم ، می توانیم به دو صورت بنویسیم .

1 - شاخه ها شکست .   2 – شاخه ها شکستند .

اما در جملاتی که اشتباهی بوجود نیاید بعضی وقتها فعل را به صورت مفرد می نویستند .

مانند : دندانهای سگ و گربه نوک تیز است .

شیشه ها شکست .

اگر نهاد جمع و اسم معنی یا اسم زمان باشدمانند : روزها و ماهها و هفته ها بیشتر اوقات فعل را مفرد می آورند .

مانند : روزها گذشت . پیروزیها نزدیک است .  از این موضوع هفته ها می گذرد .

گاهی وقتها برای احترام به نهاد مفرد ، فعل را به صورت جمع می نویسیم .

مانند :

خانم مدیر تشریف آوردند .

اگر نهاد اسم جمع باشد ، فعل آن را می توانیم هم جمع و هم مفرد ینویسیم .

مانند : جمعیت متفرق شد = جمعیت متفرق شدند .

بعضی از اسمهای جمع فقط با فعل مفرد می آیند .

مانند : کاروان گذشت . گله مشغول چراست .

جمعهای مکسر عربی که مفهوم جمع بودنشان کمرنگ شده است فعلها به صورت مفرد نوشته می شوند .

مانند : روابط آنها به هم خورده است . تکالیف ما دشوار است . احوال شما چطور است ؟

همه ، برخی ، بعضی ، همیشه فعل جمع می گیرند .

مانند : همه آمدند . برخی می گویند که ... بعضی از بچه ها ریاضی را دوست ندارند .

وقتی نام دو کس می آید گاهی یکی از آن دو و گاهی هر دو فاعل یا نهادند ، آنجا که یکی نهاد است باید فعل را مفرد آورد و آنجا که هردو نهادند فعل جمع می آید .

مانند : ابراهیم مانند اسماعیل با ادب است . ( ابراهیم نهاد است و با فعل مفرد آمده است . )

ابراهیم و اسماعیل با ادبند . ( ابراهیم و اسماعیل هر دو نهادند . )

زمان فعل ها

    زمان فعل

آ- ماضی        1- ماضی ساده : فعلی که از انجام کار یا روی دادن حالت در گذشته خبر می دهد.

                   ساخت ماضی ساده : بن ماضی فعل+ شناسه ی ماضی  مثال : رفتــــَم

                   2- ماضی استمراری : بیان وقوع فعلی که در زمان گذشته ادامه داشته است.

                   ساخت ماضی استمراری : می + بن ماضی فعل+ شناسه ی ماضی (می + ماضی ساده) مثال : می رفتــَم

                   3- ماضی نقلی : فعلی که در گذشته شروع شده و ادامه دارد یا آثارش تا زمان حال باقی است.

                   ساخت ماضی نقلی : بن ماضی فعل + ه + (ام،ای،است،ایم،اید،اند) مثال : رفته ا َم

                   *نکته : بن ماضی + ه  را صفت مفعولی هم می گویند.

                   4- ماضی التزامی : بیان وقوع فعلی در گذشته که همراه شک یا شرط یا آرزو باشد.

                   ساخت ماضی التزامی : بن ماضی فعل + ه + (باشم،باشی،باشد،باشیم،باشید،باشند) مثال : رفته باشـَم

                   * چون در سوم شخص مفرد ماضی التزامی ،از فعل کمکی مضارع(باشد)استفاده می شود،به طور استثنا شناسه دارد.

                        5- ماضی بعید : فعلی که در گذشته ی دور روی داده ویا قبل ازفعل دیگر اتّفاق افتاده است .­

                                ساخت ماضی بعید : بن ماضی فعل + ه + (بودم،بودی،بود،بودیم،بودید،بودند) مثال : رفته بود َم

                   6- ماضی ملموس:یاماضی ناتمام،فعلی که در گذشته درحال انجام شدن یا نزدیک به انجام شدن باشد.

                   ساخت ماضی ملموس : (داشتم،داشتی،داشت،داشتیم،داشتید،داشتند)+می + بن ماضی فعل + شناسه ی ماضی

                   مثال : داشتم می رفتــَم

                   7- ماضی مستمر: وقتی وقوع فعلی باماضی نقلی بیان می شود در عین حال همراه با تکرارباشد.                            ساخت ماضی مستمر: می + بن ماضی فعل + ه + (ام،ای،است،ایم،اید،اند). یا(می + ماضی نقلی )

                   مثال : می رفته ا َم                                 

                       *آن چه فعل ماضی در ابتدایی یا راهنمایی آمده ، فقط همین هفت مورد بوده است . البتّه بعضی ها به طور کامل و بعضی ها فقط به صورت صرف کردن .مثلاٌ در  درس یازدهم سوم ابتدایی فعل «داشتم می گفتم »صرف شده است و..

 

ب- مضارع     1- مضارع اخباری : انجام کاری یا وقوع روی دادی رادر زمان حال وآینده خبر می دهد .

                   ساخت مضارع اخباری : می + بن مضارع +  شناسه ی مضارع مثال : می رو َم

                  2- مضارع التزامی : فعلی که در زمان حال و آینده همراه با شک یا آرزو یا شرط باشد.

                   ساخت مضارع التزامی : بـ + بن مضارع + شناسه ی مضارع مثال : برو َم

                 ۳ - مضارع ملموس :فعلی که انجامش در زمان حال قابل لمس است .حس می شود.

                   ساخت مضارع ملموس: دارم-داری-دارد...+ مضارع اخباری فعل مثال : دارم می روم

                   *اگر ساخت مضارع ساده را بیان نمی کنند به این دلیل است که معممولاٌ در معنی یا مضارع التزامی است یا مضارع اخباری.

 

 

پ- آینده         فعلی که در آینده روی می دهد.

                   ساخت فعل آینده : (خواهم،خواهی،خواهد،خواهیم ،خواهید،خواهند)+بن ماضی فعل

                                      یا خواه + شناسه ی مضارع + بن ماضی فعل مثال : خواهـَم رفت

                   *شناسه ی فعل آینده در وسط فعل می آید.

زندگینامه فروغ فرخزاد

روغ فرخزاد در پانزدهم دی ماه و يا آن گونه که پوران فرخزاد، خواهرش می گويد در هشتم دی ماه 1313 در تهران به دنيا آمد. در شانزده سالگی با پرويز شاپور، نويسنده، ازدواج کرد که حاصل آن پسری به نام کاميار(تنها فرزندش) که در سال 1331 به دنيا آمد. اين ازدواج در سال 1334 به طلاق انجاميد.

آشنايی فروغ با ابراهيم گلستان، نويسنده و فيلمساز، پای او را به دنيای فيلم و سينما کشانيد و تا پيش از مرگش در بهمن 1345 در "کارگاه فيلم گلستان" به عنوان تدوينگر فيلم مشغول بود. حاصل کار او از دوران "کارگاه فيلم گلستان"، فيلم مستند "خانه سياه است" (1341) بود که از بهترين های سينمای مستند ايران محسوب می شود. اين فيلم از جشنواره فيلم کوتاه اوبرهاوزن به جايزه نخست دست يافت.

 

فروغ نخستين دفتر شعرش را با عنوان " اسير" در سال 1331 منتشر کرد. پس از آن مجموعه شعرهای "ديوار" و "عصيان" به چاپ رسيد.

 

در ۱۳۴۲ فروغ در نمايش "شش شخصيت در جستجوی نويسنده" نوشته لوئيجی پير اندلو و به کارگردانی پری صابری بازی کرد و در اواخر همان سال مجموعه "تولدی ديگر" با تيراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مرواريد منتشر شد.

ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد، کتاب شعر ديگری از فروغ است که در سال 1343 منتشر شد.

 

فروغ فرخزاد در روز 24 بهمن 1345 در سانحه رانندگی جان سپرد و در قبرستان ظهيرالدوله دفن شد.

 

توصیه برای تقویت املا

ملاي همزه در فارسي

همره ي آغازين به دو شكل (آ) و (ا) نوشته مي وشد آجر ، احمد

همزه ي مياني به شكل هاي ( آ) ، (أ) (ؤ) (ئـ) نوشته مي شود ، قرآن ، رأس ، سؤال ، هيئت .

همزه ي پايان به شكل هاي (ء) ،(أ) و (ؤ) نوشته مي شود و جزء ، منشأ ، لؤلؤ

نا مطابق ها هاي املايي

صورت ملفوظ كلمات بايد با شكل نوشتاري آن ها مطابقت داشته باشد .

در اثر گذشت زمان ، صورت ملفوظ برخي واژه ها تغيير مي كند

تركيب و تلفظ واج هاي هر زبان ، تابه دستگاه آوايي آن زبان است

اختلاف صورت ملفوظ با شكل نوشتاري را نا مطابق املايي مي گويند

فرآيند هاي وابي مثل حذف و ابدال ، از عوامل ايجاد نا مطابق املايي هستند

نامطابق هاي املايي

1- خوا خا ( ملفوظ) خواب ، خوار

2- ست يا شت س يا ش ( ملفوظ) ماستبند ، مشت زني

3- نب مب (ملفوظ) پنبه (پمبه) زنبور (زمبور)

4- جت شت (ملفوظ) اجتماع (اشتماع) پنج تا (پنش تا )

كلمات دخيل در املاي فارسي

بخش عظيمي از واژه هاي فارسي را واژگان دخيل تشكيل مي دهند

واژه هاي دخيل هميشه با اصل خود از نظر آوايي و املايي فرق دارند

واژه هاي دخيل عربي دو دسته هستند ، نشان دار و بي نشان

در املاي فارسي بايد به واژه هاي دخيل عربي توجه گردد

در واژگان دخيل عربي (ال) دار كه با حروف شمسي شروع مي شوند (ل) تلفظ نمي شود

به كار گيري واژگان دخيل در حد لازم توصيه مي شود

كلمات دخيل در املاي فارسي

عبارات و جملاتي كه از زبان عربي وارد زبان فارسي شده است با همان رسم الخط عبي نوشته مي شود مانند . بحمد الله عليه السلام . الاكرام بالاتمام و ...

كلمات دخيل بي نشان موعود مصاحب غلظت صعود تهويه مزمت.

كلمات دخيل نشان دار = كشف المحجوب عين اليقين تحت الارض اخوان الصفا احصاء العلوم تحت الارض عزوجل

شيوه املاء :

تحول در خظي كه براي كتابت زبان زنده به كار رود امري ضروري اشت تنها خطي از تحول معاف مي ماند كه زباني مرده مانند اوستايي يا لاتيني به آن نوشته شده باشد حتي در خطهاي سيريليك (روسي) و آلماني كه در حد اعلاي شفافيت اند تغيير مختصري روي نموده است .

تحول خطي فارسي با حفظ خصوصيات ثابتي به شرح زير فرين بوده است :

نوشته شدن از راست به چپ هم چنان كه در خط پهلوي

منعكس ندشن مصوت ها e-a و ه ي غير پاياني در نوشتار و نتيجه خصلت الفبايي - هجايي پيدا كردن خط

وجود حروف متصل و منفصل و ، در نتيجه ، چند لختي شدن صورت نوشتاري بيشينه ي كلمات ، اعم از بسيط و مشتق و مركب .

گونه هاي متعدد نوشتاري يك حرف دربافت هاي آغازي و مياني و پاياني هر لخت از واژه .

وجود حرف غير ملفوظ ( و او معدوله) كه نشاني است بر جا ماند . از واج از بين افتدي

نشانه هاي نوشتاري متعدد براي يك آوا كه بيشتر نتيجه ي ورود كلمات عربي به زبان فارسي با دگرگوني تلفظ ولي با حفظ صورت نوشتاري آن هاست .

چند آوايي بودن بعضي از حروف كه نتيجه چند عامل است : 1- غايب بودن واج v در دستگاه آوائي عربي 2- دستگاه سه زوجي مصوب ها در زبان عربي و مطابقت نداشتن آن با دستگاه شش تايي مصوب ها در زبان فارسي ، به خصوص ، با توجه به اين كه اين مصوب ها در بافت مياني ( وسط كلمه ) نشانه ي حرفي ندارد و عملاً بي نشانه اند 4- اين كه در عربي تلفظ (ي) با اعراب حرف پيش از آن تعيين مي شود.

توصيه هايي كه معلمان بايد به دانش آموزان سر كلاس درباره غلط نخوانيم و معاني مختلف كلمات در زبان فارسي براي تقويت املاء :

مانند : ابصار ابصار

اَبصار : ديده ها ، چشمها

اِبصار : ديدن ، ديدن به چشم و به دل

مانند : ابطال / ابطال

اَبطال دليران ، شجاعان ، دلاوران

اِبطال : باطل كردن ، نقض ، رد ، عزل كردن ، شكستن ، دروغ و باطل ووهزل كردن .

مانند ابكار ابكار اَبكار : دوشيزگان ، دختران دوشيزه، اَبكاره ، كشت و زرع ، كشاورزي ، حَرث

اِبكار : به شبگيررفتن ، بامداد كردن ، پگاه بر خاستن ، شتاب نمودن ، به وقت از خواب بيدار كردن ، اول روز ، با مداد

مانند : اروس / اروس اَروس : كالا ، متاع

اُروس : روس ، از مردم روسيه

مانند : الحاد / الحاد الحاد : جمع لَحد، قبر ، گور

اِلحاد : دين برگشتن ، ملحد شدن ، بي ديني

مانند : ايمن/ ايمن اَيمَن ايمن : طرف راست ، دست راست ، خجسته ، مبارك

اَيمِن: در امن ، درامان – محفوظ – مصون ، سالم ، در سلامت، رستگار

بلك / بلك . بلك . بلك

بَلك – بَلكِ – بلكه بَلّك : زارعي كه به تنهايي كار مي كند

بَلَك : وليكن اما بِلك : آتش ، شراره آتش

بُلُك : چنگ زدن به كسي يا چيزي تشبث بِلَك : تحفه ، ارمغان ، ميوه تازه ، نو باوه ماجعه نو – هر چيز تازه و نو بر آمده كه طبع از ديدنش محفوظ گردد ، هر چيز طرفه

بِلُك : چشم بزرگ بر آمده.

شناخت جمله واجزای آن

جمله :

      به مجموعه كلماتي كه پيامي را به ديگري منتقل كند؛و از دو بخش نهاد و گزاره تشکیل شود،جمله گويند. 

نكته 1 :  نشانه جمله ، فعل است .

مثال : حكيمي گفت : آنان كه زندگي را بستري از گل هاي سرخ مي دانند ، از خارهاي آن مي نالند .

نكته 2 :  جايگاه فعل در هر جمله  معمولاً انتهاي جمله است . اما در شعر يا برخي عبارات براي تأكيد بيش تر جايگاه آن تغيير مي كند .

مثل : رسيد مژده كه ايّام غم نخواهد ماند

نكته 3 : هر جمله دو بخش اساسي دارد : نهاد و گزاره 

نهاد

      به كلمه يا گروهي از كلمات كه درباره ي آن خبري مي دهيم ؛ نهاد ( صاحب خبر / نهاد جدا ) مي گوييم

و مي توان با استفاده از  «   چه كسي / چه چيزي  »  نيز  نهاد را شناخت .

مثلاً در جمله ي :

 « زنبور عسل  شيره ي بهترين گل ها را مي مكد  » در باره ي « زنبور عسل » خبر داده ايم  پس  زنبور عسل نهاد جمله است . يا اين كه پرسيد : چه چيزي شيره ي بهترين گل ها را مي مكد ؟  جواب آن « زنبور عسل » نهاد جمله است .

مثال 2 : 

در جمله ي « علي در امتحان پايان سال مؤفّق شد »  درباره ي  « علي » خبر داده ايم پس « علي » نهاد است . يا اين كه پرسيد : چه كسي در امتحان پايان سال مؤفّق شد ؟  جواب آن « علي » نهاد است .

مثال 3 :

«  سعيد به منزل دوستش رفت و با او ديدار كرد  »   

در اين جا ما دو جمله خواهيم داشت كه هر جمله نياز به  نهاد جداگانه اي دارد . در جمله ي (سعيد به منزل دوستش رفت) « سعيد » صاحب خبر يانهاد است اما در جمله ي (با او ديدار كرد  ) صاحب خبر يعني « سعيد»

نيامده است و محذوف است .پس نهاد را با نشانه ي « - » نشان مي دهيم . 

مثال 4 :

« علماي بزرگ ايران  با رهبر انقلاب ديدار كردند. آن ها از نا كارامدي  برخي انتقاد كردند  »

در اين جا نيز ما دو جمله داريم كه در جمله ي اوّل (علماي بزرگ ايران  با رهبر انقلاب ديدار كردند.) نهاد جمله، گروه كلمه ي «علماي بزرگ ايران » است و در جمله ي دوم (آن ها از نا كارامدي  برخي انتقاد كردند) ضمير « آن ها  » كه به جاي گروه اسمي (علماي بزرگ ايران) آمده است ، نهاد جمله است . 

نكته 1 : 

نهاد معمولا در ابتداي جمله مي آيد اما در شعر يا برخي عبارات براي تأكيد بيش تر اجزاي ديگرجمله ، جايگاه آن تغيير مي كند .

مثلاً در جمله ي  :     «   با كار و تلاش  ، مؤفّقيّت  به دست مي آيد » نهاد جمله « مؤفّقيّت » است .

نكته 2 :

نهاد مي تواند ( اسم يا گروه اسمي ، ضمير و گاهي  محذوف باشد ) . به مثال هاي فوق دقّت كنيد

نكته 3 :

نشانه ي نهاد ، مطابقت آن با شناسه است  :

الف- اگر نهاد  «  من » باشد ، شناسه ي جمله «  م » است (نهاد گاهي محذوف است )

مثل :  من به دانشگاه مي روم            

به دانشگاه مي روم . از شناسه ي (م ) پي به محذوف بودن نهاد ( من ) مي بريم . پس نهاد اين جمله ، تهي « - » است .

ب- اگر نهاد « تو »  باشد ، شناسه ي جمله « ي » است  . (نهاد گاهي محذوف است  )

مثلاً :  تو در مسابقه گل زدي                   «- » گل زيبايي در مسابقه زدي

         تو  با محمد يه سينما رفتي .

پ - اگر نهاد « او » باشد ، شناسه ي جمله ( -َ د)  يا ( تهي ) است  . (نهاد گاهي به صورت اسم و گاهي محذوف است  )

        او در كنكور سربلند مي شود          (  او : نهاد  /  -َ د : شناسه )

       او به مدرسه رفت                            (  او :  نهاد /  شناسه : تهي )

             كتاب از دستش افتاد                          ( كتاب : نهاد /  شناسه  : تهي )

             محسن به پدرش احترام مي كند            ( محسن : نهاد / شناسه : -َ د  )

ت- اگر نهاد جمله « ما » باشد  ، شناسه ي جمله « يم »  است   . (نهاد گاهي محذوف است  )

  مثلا : ما  خود را براي رفتن به دانشگاه آماده مي كنيم      

        «- »  خاطرات تلخ خود را مرور كرديم   

تذكّر : اگر نهاد جمله ( من و تو ) باشد ، شناسه ي آن   ( يم ) خواهد بود . من و تو  به كلاس رفتيم

ث - اگر نهاد جمله  « شما » باشد، شناسه ي جمله « يد » است  . (نهاد گاهي حذف مي شود   )

مثال : شما درس را به آرامي بخوانيد 

ج -  اگر نهاد جمله  « ايشان / آن ها » باشد، شناسه ي جمله « ند » است  . (نهاد گاهي حذف مي شود   ) 

مثال : ايشان لباس ها را پاره كردند

تمرين

نهاد  را در نمونه هاي زير مشخّص كنيد .

1-  فردوسي وحافظ از شاعران بزرگ ايران هستند

2- انسان متمدّن امروز  مضرّات زياده خواهي و غرور را مي داند .

3- پرنده مردني است . پرواز را به خاطر بسپار .

4-  بيشتر داستان هاي شاهنامه  از روايت هاي پهلوي گرفته شد.

 5- طلب دانش بر هر مسلماني واجب است .

6- او با تلاش بسيار  به مقصود رسيد .

7- نويسندگان و شعرا  از اساطير در نوشته ها و اشعار خويش استفاده مي كنند

 8-  احترام به پدر و مادر  نشانه ي معرفت است .

9- در ادبيات جهان  آثار ادبي بر اساس محتوا به چهار نوع : حماسي ، تعليمي ، غنايي و نمايشي تقسيم شده است .

گزاره و  اجزاي آن

گفتيم هر جمله  از دو بخش نهاد و گزاره تشكيل مي شود  و گزاره خبري است كه درباره ي نهاد داده مي شود .  گزاره ي يك جمله  گاه فقط يك فعل است  . مثل  : خورشيد  مي درخشد 

گاه  گزاره علاوه بر فعل ،  اجزاي ديگري چون : مفعول ، مسند و متمّم مي پذيرد كه در اين بخش به هريك اشاره مي كنيم .

مفعول  :

گروه اسمي است كه پس از آن نشانه ي « را »  باشد يا بتوانيم اين نشانه را به آن بيفزاييم .

به تعبير ديگر گروه اسمي است كه كار بر آن واقع مي شود و معني جمله را تمام مي كند

تشخيص مفعول با فرمول  :    « چه چيز را »  يا چه كس را    +    فعل ؟  

به اين مثال ها توجّه كنيد :

رامين خانه را خريد             مرتضي كتاب مي فروشد

اگر از اين عبارات  كلمه هاي « خانه » و « كتاب » را حذف كنيم  جمله ناقص و نا تمام است .

مفعول گاهي به تنهايي معني جمله را كامل مي كند  مانند مثال هاي ذكر شده ؛ و گاهي همراه وابسته هايي است و به صورت گروه مفعولي مي آيد . مانند :

كتاب شاهنامه ي فردوسي را چه كسي مطالعه كرد ؟

دانش آموزان ديوارِكلاس اوّل دبيرستان را  رنگ زدند

نكته : گاهي مفعول به صورت ضمير ( جدا ، پيوسته و .... ) ظاهر مي شود .

مثال1- بزد دست سهراب چون پيل مست             برآوردش از جاي و بنهاد پست 

 برآوردش (ش ) =  اورا        مفعول است 

مثال2- زدش بر زمين بر به كردار شير                   بدانست كاو هم نماند به زير

زدش  = او را زد        (ش ) مفعول است

نكته : گاهي مفعول به صورت ضمير ( جدا ، پيوسته و .... ) ظاهر مي شود .

مثال1- بزد دست سهراب چون پيل مست             برآوردش از جاي و بنهاد پست 

 برآوردش (ش ) =  اورا        مفعول است  

مثال2- زدش بر زمين بر به كردار شير                   بدانست كاو هم نماند به زير

زدش  = او را زد        (ش ) مفعول است

تمرين  :

مفعول  را در نمونه هاي زير مشخّص كنيد .

بچّه ها  داستان را  مطالعه كردند

كتابي براي مطالعه خريدم

همي ريخت خون و همي كند موي

دوستي كه به عمري فراچنگ آريد به يكدم ميازاريد

دروغ  شرافت، مردي و مروّت ببرد  و  حسد  ريشه ي زندگي  بسوزاند

حافظ ار خصم خطا گفت نگيريم بر او

نهال دشمني بر كن كه رنج بي شمار  آرد

با دوست و دشمن طريق احسان پيش گير كه اين را عداوت كم شود و آن را مهر و محبّت بيفزايد .

مسند :

كلمه يا گروهي از كلمات است كه فعل اسنادي ( است ، بود ، شد  ، گشت و گرديد ) به آن نياز دارد .

به اين مثال ها توجّه كنيد :

هواي مهرماه  گرم بود                  دانش آموز آينده نگر  كوشا  است

آيا مي توان كلمه هاي مشخّص شده را حذف كرد ؟ چرا  ؟ 

پاسخ شما درست است چراكه با حذف آن ها جمله ها ناقص خواهند بود .

پس « مسند » نيز مانند « مفعول » گروه اسمي است كه فعل هاي اسنادي به آن نياز دارند .

نكته 1 :  واژه اي كه معمولا نقش مسندي پيدا مي كند ، از مقوله ي « صفت » است  ، اما گاهي « اسم » نيز نقش مسندي مي گيرند . مانند :

  نام او  حسين است      « حسين » اسم است و نقش مسندي گرفته است .     

نكته 2 :  افعال اسنادي اگر به صورت « منفي » ، « مضارع » « امر و نهي »  و به همراه  فعل كمكي آينده ساز ( خواهم ، خواهي و ... ) بيايد ، نقش مسندي را نيازمندند .

به اين مثال ها توجّه كنيد :

1- هيچ يك از بچّه ها  مردود  نشد              « نشد » فعل اسنادي است و « مردود » مسند است .

2- گرم شو از مهر و ز كين سرد باش           « شو » و « باش » افعال اسنادي هستند و « مهر» و « سرد» مسندند

3-  پسر همسايه روزي دكتر خواهد شد       « خواهد شد » فعل اسنادي است و « دكتر »  مسند است .

نكته 3 : هريك از افعال اسنادي مي توانند كنار هم بيايند و نقش مسندي بپذيرند .

   مثلاً  : 

1-       دوستم در كنكور قبول شده است .      « شده است » فعل اسنادي و « قبول » مسند است .

2-        هوا گرم شده بود                            « شده بود »  فعل اسنادي و « گرم » مسند است .

3-       برادرم نزد معلم  عزيز  گشته بود         « گشته بود »  فعل اسنادي و « عزيز » مسند است

تذكّر  :  هريك از افعال اسنادي (است ، بود ، شد  ، گشت و گرديد )  در صورتي كه به همراه افعال اسنادي بيايند ، فعل اسنادي به حساب مي آيند و نياز به نقش مسند دارند .در غير اين صورت فعل اسنادي نبوده و نيازي به مسند ندارند .

به اين مثال توجّه كنيد :

1-       پرنده  روي درخت نشسته است .  « نشسته است »  ماضي نقلي است نه اسنادي

2-       احمد  درسش را خوانده بود           «  خوانده بود  » ماضي بعيد است نه اسنادي

نكته 4 :  گاهي اوقات مسند براي تأكيد در جابه جا مي شود . مثل :

1- مردي بود بس بزرگ خواجه نظام الملك   « مردي بس بزرگ » مسند

2-  متصدّي موزه جواني بود سي ساله       « جواني سي ساله »  مسند

نکته ۵ : هرگاه افعال  ( است و بود ) به معنی « وجود داشتن باشد ، فعل اسنادی نیست .

مانند : پول در جیبش بود

نکته ۶ : اگر افعال  ( شد و گشت ) به معنی « رفت و چرخید » باشد ، فعل اسنادی نیست .

مانند : هواپيما دور شهر گشت

متمّم

گروه اسمي است كه پس از حرف اضافه ( از ، در ، به ، با ، براي  ، بر ، و ... ) بيايد و معناي فعل بدون آن ناتمام باشد  . به اين متمم  « متمّم فعلي » مي گويند يعني برخي از افعال تنها نياز به حرف اضافه ي خاص دارند تا كامل شوند

اينك به مثال هاي زير توجّه كنيد  و بيان كنيد هريك از افعال جمله هاي زير نياز به چه حرف اضافه اي دارد ؟

1-   منصور  شجاعانه ........... دشمن  مي جنگيد  . 

2-   كودك  ......  سياهي شب مي ترسيد .  

3-  دانش آموز  خوب ...... آينده اش مي انديشد .

4- انسان منظّم كتابش را  ..... قفسه قرار مي دهد . 

5- سعي كن  .... دوستي با  افراد نادان  بپرهيزي . 

شماره يك    :              فعل « مي جنگيد » تنها  به متمّم با حرف اضافه ي «  با »    نياز دارد .

شماره دو    :               فعل « مي ترسيد » تنها  به متمّم با حرف اضافه ي «  از »    نياز دارد .   

شماره سه  :               فعل « مي انديشد » تنها  به متمّم با حرف اضافه ي «  به »    نياز دارد .

شماره  چهار :              فعل « قرار مي دهد » تنها  به متمّم با حرف اضافه ي «  در »    نياز دارد .  

 شماره پنج   :              فعل « بپرهيزي » تنها  به متمّم با حرف اضافه ي «  از »    نياز دارد .  

با توجّه به مثال هاي فوق بايد توجّه داشت كه :

1- جمله بدون متمّم ( متمّم فعلي » ناتمام است .

2- اين متمّم ها تنها  نياز به يك حرف اضافه ي اختصاصي دارند .

3- برخي از افعال مي توانند حروف اضافه ي مختلفي را بپذيرند كه به آن ها « متمّم قيدي » مي گوييم .

 مثلا :   فعل « رفت » را  مي توان  با حروف اضافه ي زير همراه كرد .

1-   صادق  به مدرسه رفت         2-  صادق  از مدرسه رفت        3- صادق تا مدرسه رفت  

امّا  براي متمّم فعلي چنين امري امكان پذير نيست . مثلا نمي توانيم بگوييم :

1-  ما از پدر خود مي نازيم         2- ما در پدرمان مي نازيم         3-  ما تا پدرمان مي نازيم

تست

1- در كدام گزينه « مسند » وجود ندارد  ؟

الف ) او قهرمان خواهد شد                                 ب  ) ايران سرزمين دليران است

ج    ) رضا از باشگاه بيرون رفته بود                       د  )  فضاي زندگي ما سرشار از مهر گشت

2- در كدام گزينه ، مفعول وجود ندارد ؟

الف )   قدر وقت را بدانيم                                                 ب  )   كتاب خريده شد

ج   )   تجربه هاي بسياري از سفر بر گرفتيم                        د ‌ ) پيام تبريكي به معلّم خود بنويسيد .

3- در كدام گزينه مسند يافت نمي شود ؟

الف ) دانش آموز سر افراز گشت                                        ب ) آن ها روي صندلي نشسته بودند

ج   ) سرپرست كاروان پيرمردي بود با تجربه                          د  )  زبان چيست ؟

فعل گذرا

در ادامه فعل متعدی ( گذرا ) :

 

گفتیم فعلی که بی مفعول ، معنی جمله را تمام نمی کند ، به عبارت دیگر فعلی که به مفعول نیاز دارد تا معنی خود را کامل کند و از فاعل به مفعول برسد فعل متعدی یا گذرا نامیده می شود .

مانند : مریم غذا را آورد .

در جمله بالا مفعول وجود دارد و اگر مفعول ( غذا ) یا نشانه مفعول ( را ) را از جمله حذف کنیم ، جمله ما معنی کامل خود را از دست می دهد .

وقتی می گوئیم مریم آورد . شنونده می پرسد : مریم چه چیزی را آورد ؟

بعضی از فعلها هم به صورت لازم و هم به صورت متعدی به کار می روند .

مانند :

باران بارید .

پروین از دیده اشک بارید .

بارید در جمله اول ما لازم ( ناگذر ) است و در جمله دوم ما متعدی ( گذرا ) است .

به ( بارید ) و اینگونه فعلها ، فعلهای دو وجهی یا دوگانه ( ذو وجهین ) می گوئیم . اگر به بن مضارع بعضی از فعلها اندن یا انیدن اضافه کنیم فعل به متعدی تبدیل می شود .

مانند :

لرز ( بن مضارع از لرزیدن ) + اندن = لرزاندن

لرز ( بن مضارع از لرزاندن ) + انیدن = لرزانیدن

...

فعل متعدی را می توانیم به این ترتنیب دوباره متعدی کنیم که در این صورت فعل به متتم تازه احتیاج خواهد داشت . به عبارت دیگر فعل هم متمم و هم مفعول خواهد گرفت و بدون مفعول و متمم معنی آن کامل نخواهد شد .

مانند :

مادر غذا را به کودک خورانید

مادر غذا را به کودک خوراند .

در جمله های بالا غذا ( مفعول ) است و  کودک ( متمم ) است .به این نوع فعل که دوباره متمم شده است فعل سببی می گوئیم .

بعضی از فعلهای متعدی بدون اینکه دوباره با اندن متعدی شده باشند ، علاوه بر مفعول به متمم نیز احتیاج دارند .

مانند :

علی کتاب را به حسن داد .

بعضی از فعلهای متعدی ، مانند فعلهای دو وجهی به دو صورت به کار می روند یک بار فقط مفعول می گیرند و یک بار هم مفعول و هم متمم می گیرند .

مانند :

شاگرد درس را یاد گرفت . ( در این جمله فعل فقط مفعول دارد . )

معلم درس را به شاگرد یاد داد . ( در این جمله فعل هم مفعول و هم متمم دارد . )

همه فعلها چه لازم و چه متعدی ممکن است یک یا چند متمم داشته باشند . به مثالهای زیر توجه کنید :

علی رفت . ( فعل لازم ، بدون متمم )

علی به مدرسه رفت . ( فعل لازم ، یک متمم )

علی با تاکسی به مدرسه رفت . ( فعل لازم ، دو متمم )

احمد خواهرش را برد . ( فعل متعدی ، بدون متمم )

احمد خواهرش را از خانه با اتوبوس به مدرسه برد . ( فعل متعدی ، سه متمم ) 

زبان فارسی

ای زبان فارسی دُردریای دری

ای تومیراث نیاکان ای زبان مادری

در توپیدا،فرما،فرهنگ ما، آیین ما

ازتوبرپا،رایت دانایی ودانشوری

کابل وتهران وبخاراوخجند

جمله، ملک توست تابلخ ونیشابوروهری

جاودان تری،اززبان دانش وفرزانگی

تابه گیتی، نوربخشدآفتاب خاوری

فارسی راپاس میداریم زیراگفته اند

«قدرزر،زرگرشناسد،قدرگوهرگوهری»


شعری ازفروغ فرخزاد

خاطرات

باز در چهره خاموش خيال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسه هستي سوزت
باز من ماندم و يك مشت هوس
باز من ماندم و يك مشت اميد
ياد آن پرتو سوزنده عشق
كه ز چشمت به دل من تابيد
باز در خلوت من دست خيال
صورت شاد ترا نقش نمود
بر لبانت هوس مستي ريخت
در نگاهت عطش طوفان بود
ياد آن شب كه ترا ديدم و گفت
دل من با دلت افسانه عشق
چشم من ديد در آن چشم سياه
نگهي تشنه و ديوانه عشق
ياد آن بوسه كه هنگام وداع
بر لبم شعله حسرت افروخت
ياد آن خنده بيرنگ و خموش
كه سراپاي وجودم را سوخت
رفتي و در دل من ماند به جاي
عشقي آلوده به نوميدي و درد
نگهي گمشده در پرده اشك
حسرتي يخ زده در خنده سرد
آه اگر باز بسويم آيي
ديگر از كف ندهم آسانت
ترسم اين شعله سوزنده عشق
آخر آتش فكند بر جانت