کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من ...


همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
کاش چون پاییز بودم

فروغ فرخزاد

طنز(2)

اهمیت بازنویسی در تبدیل یك داستان ضعیف به یك داستان خوب یا یك داستان خوب به یك شاهكار است.هدف از بازنویسی چیست؟«بازنویسی» ـ همان طور كه از خود كلمه بر می‌آید ـ نوشتن دوباره‌ی داستان به منظور رفع نواقص و ارتقای كیفی آن است. به طور ساده می‌توان گفت كه هدف از بازنویسی، كامل كردن و بهتر كردن داستان است.شاید به نظر نویسندگان تازه‌كار، بازنویسی تنها یك مرور ساده‌ی متن داستان ـ همانند تصحیح یك نامه‌ی اداری پس از تایپ ـ باشد، اما حقیقت این است كه بازنویسی یكی از مراحل مهم نگارش داستان است ـ اگر مهمترین آنها نباشد! به عبارت دیگر می‌توان گفت داستانی كه بازنویسی نشده است، هنوز داستان كاملی نیست.بازنویسی آخرین فرصت برای رفع مشكلات و نواقص داستان و بهتر كردن آن است. می‌توان با یك بازنویسی مناسب، داستان ضعیفی را به داستانی خوب و در خور توجه تبدیل كرد. همین طور داستان‌های خوب می‌توانند با بازنویسی بهتر شده، یا به شاهكارهای ادبی تبدیل شوند.                                                                   از كجاشروع کنیم؟؟؟ معمولاً نویسندگان پس از پایان نوشتن داستان كوتاه، یك دور كامل آن را می‌خوانند تا اشكال‌های نوشتاری، نواقص جمله‌بندی، و مشكلات سجاوندی (نقطه گذاری) را بر طرف كنند. اگر چه این كار مفید و لازم است، نام آن «بازنویسی» نیست! در بازنویسی علاوه بر تصحیح موارد فوق، باید اجزای اصلی داستان و روند وقایع مورد بررسی قرار گرفته، در صورت لزوم تصحیح شده یا تغییر نماید.برای بازنویسی داستان كوتاه قبل از هر چیز باید صبور بود. نویسندگان نوقلم غالباً علاقمند هستند كه بلافاصله پس از نگارش داستان و مرور اولیه، آن را برای اظهار نظر به دیگران نشان داده، در وبلاگ گذاشته، برای مجله‌ی مورد نظرشان ارسال، یا به مجموعه داستانی زیر چاپ خود اضافه كنند. اگر چه غلبه بر این خواسته مشكل است، نویسندگان باید بیاموزند كه در مرحله‌ی «بازنویسی» عجله نكنند.بهترین كار برای شروع بازنویسی داستان كوتاه، فراموش كردن آن است! به این معنی كه نویسنده به مدت 2 تا 4 هفته داستان نوشته شده را به كناری بگذارد و اصلاً به آن مراجعه نكند. به چه دلیل؟ به دلیل پدیده‌ی «چشم‌های شسته شد.                                                                         (Fresh eyes)..گفته می‌شود هنگامی كه یك متنی نوشته می‌شود، نویسنده‌ی متن به دلیل آشنایی ذهنی و فكری با متن نوشته شده، اشكالات و ایرادهای متن را نمی‌بیند. در واقع مغز نویسنده‌ای كه با متن نوشته شده و ذهنیات خود نویسنده به تازگی برخورد داشته است، اشكال‌ها را نادیده گرفته و به طور خودكار آنها را تصحیح می‌كند؛ در حالی كه در همان زمان فرد دیگری كه برای اولین بار آن متن را می‌بیند، می‌تواند به راحتی غلط‌های آن را بگیرد. این پدیده چه در مورد ظاهر و چه در مورد باطن داستان صادق است. زمانی كه نویسنده با ایجاد یك وقفه‌ی زمانی، داستان را تا حدی از فكر خود پاك می‌كند، می‌تواند بار دیگر آن را مرور كرده، از «چشم‌های شسته شده» استفاده كند.

ممكن است بعضی از نویسندگان نوقلم فرد معتمد یا معلمی در نگارش داستان داشته باشند و داستان‌های خود را پس از نگارش برای تصحیح به آن فرد ارایه كنند. آیا این دست نویسندگان از بازنویسی داستان‌هایشان معاف هستند؟ به هیچ وجه! چرا؟ به هزار و یك دلیل:
اول آنكه هر چه داستان ضعیفتر باشد، منتقد یا مصحح مجبور می‌شود در مورد همان لایه‌های اولیه و مسایل اصلی داستان متمركز شود و تصحیح نماید و فرصت موشكافی بیشتر و توجه به نكات حرفه‌ای و ریز داستان نویسی از كف می‌رود. برای مثال، بارها داستان‌هایی به منظور بازنگری یا نقد به نگارنده ارجاع شده است كه تمام وقت، به تصحیح غلط‌های املایی و سجاوندی متن داستان گذشته است! تعجب نكنید. غلط املایی یا تایپی و اشكال در سجاوندی در متن اولیه‌ی داستان اجتناب ناپذیر است، اما نویسنده می‌تواند با استفاده از پدیده‌ی «چشم‌های شسته شده» آن را بر طرف نموده، فرصت مغتنم نقد را به نكات مهم‌تری معطوف كند.
دوم دلیل آنكه یك نویسنده‌ی تازه‌كار بلاخره روزی به یك نویسنده‌ی معروف تبدیل می‌شود. در چنان روزی از نظر حرفه‌ای درست نیست كه آثار خود را قبل از چاپ به دیگر افراد نشان دهد. در این وضعیت اگر نویسنده از قبل برای «بازنویسی» همانند «داستان نویسی» تمرین نكرده باشد، با مشكل مواجه خواهد شد.
و هزار و یكمین دلیل(!) آنكه هیچ كس به اندازه‌ی خالق یك اثر، دلسوز آن نیست. نباید انتظار داشت كسی بهتر و دقیق‌تر از نویسنده‌ی یك داستان، داستان را حلاجی كند و مقصود و مفهوم ذهن نویسنده را در داستان تجلی بخشد. از این منظر، «بازنویسی» واقعی داستان، كاری است كه فقط و تنها فقط نویسنده‌ی همان داستان می‌تواند انجام دهد، نه حتا بهترین منتقد ادبی.
چه مواردی باید بازنگری شوند؟
همان طور كه گفته شده، هدف از «بازنویسی» تكمیل و بهتر كرد داستان است. بنا بر این تمامی نكات مربوط به ظاهر و باطن داستان در مرحله‌ی بازنویسی باید زیر ذره‌بین نویسنده قرار گیرد. نویسنده باید ـ همانند یك منتقد بی‌رحم ـ تمامی اجزای داستان خود را به دقت كالبدشكافی كند و ایرادهای آن را بر طرف نماید.
مواردی در داستان كه در بازنویسی باید به آنها دقت كرد در سه گروه «موارد نگارشی»، «فنون داستان نویسی»، و «باطن داستان» آورده می‌شود.



طنز(2)

طنز در ادبیات فارسی
در ادبیات کلاسیک فارسی، طنز در میان آثار نویسندگان دوره‌های مختلف به اشکال گوناگون وجود داشت. در صدر این افراد، عبید زاکانی پدر هنر طنز در ادبیات فارسی است. عطار نیشابوری نیز در الهی نامه جنبه‌هایی از طنز دارد. با ظهور مشروطیت و ایجاد فضای نسبتاً باز مطبوعاتی، طنز بندهای تفریح های افراطی و سطحی را گسست و به عنوان نوع ادبی بسیار جدی، توجه بسیاری از نویسندگان و شعرای بزرگ را به خود جلب کرد. از جمله میرزاآقا خان کرمانی، از طنزپردازانی که در راه هدفش جان باخت. علی اکبر دهخدا، سید اشرف الدین قزوینی (نسیم شمال)، میرزاده عشقی و زین العابدین مراغه ای از پیشگامان طنز در ادبیات فارسی در دوران انقلاب مشروطه بودند. در نسل های بعدی محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت، بهرام صادقی، منوچهر صفا، ایرج پزشکزاد نویسندگانی بودند که طنز را در برنامه کارشان داشتند. از طنزپردازان بنام معاصر ایران می‌توان هادی خرسندی، عمران صلاحی، منوچهر احترامی، سید ابراهیم نبوی،کیومرث صابری فومنی (گل آقا)، ابوالفضل زرویی نصرآباد(ملانصرالدین) ،ابوالقاسم حالت،جمشید عظیمی نژاد،دکتر فرشاد روشن ضمیر و دکتر مازیار نصرتی را نام برد.
در ادبیات فارسی طنز چه به صورت شعر و چه به صورت نثر، به صورت قطعات کوتاهی در دست است و فقط در سالیان اخیر و بعد از ر واج رمان نویسی است که داستان های بلند مبتنی بر طنز پدید آمده است، مانند آثار طنز نویس معروف ایرج پزشک زاد و برخی از آثار صادق هدایت. بزرگترین طنز نویس در ادبیات قدیم فارسی، عبید زاکانی است که از او آثاری به نظم و نثر در طنز به جا مانده است. طنز نویس بزرگ معاصر شادروان علی اکبر دهخدا صاحب چرند و پرند است. از آنچه که طنز و هجو معمولا به هم رد آمیخته است، برخی از قطعات ایرج میرزا را هم می توان دانست.
                                      شیوه‌های طنز
انواع آثار ادبی که طنز نویس می‌تواند به کار ببرد فوق العاده زیاد است، رمان، نمایش نامه، شعر و... اما شیوه‌ها یا تکنیک هایی که در آن به کار می‌رود محدود است. ۱. کوچک کردن ۲. بزرگ کردن ۳. تقلید مضحک از یک اثر ادبی شناخته شده ۴. ایجاد موقعیتی در داستان یا نمایش که به خودی خود طنزآمیز است. ۵. به کار بردن عین کلمات کسی که مورد طنز قرار می‌گیرد و ایجاد چهارچوبی مضحک برای آن.شیوه‌های طنز

انواع آثار ادبی که طنز نویس می‌تواند به کار ببرد فوق العاده زیاد است، رمان، نمایش نامه، شعر و... اما شیوه‌ها یا تکنیک هایی که در آن به کار می‌رود محدود است. ۱. کوچک کردن ۲. بزرگ کردن ۳. تقلید مضحک از یک اثر ادبی شناخته شده ۴. ایجاد موقعیتی در داستان یا نمایش که به خودی خود طنزآمیز است. ۵. به کار بردن عین کلمات کسی که مورد طنز قرار می‌گیرد و ایجاد چهارچوبی مضحک برای آن.



طنز و لطیفه‌های مکتوب
طنز یعنی بیان هنرمندانه و نقادانهٔ کژی‌ها و نادرستی‌ها به قصد اصلاح و نه تخریب. طنز فاخرترین گونهٔ شوخ‌طبعی‌ست، که گونه‌های دیگرش هزل و هجو و فکاهه‌اند. لطیفه‌ها عمدتاً از نوع فکاهه‌اند؛ اما آن‌جا که رنگ و بوی تمسخر قومی یا شخصی خاص می‌گیرند، به هجو متمایل می‌شوند.
جوک و لطیفه (طنز شفاهی)
این حقیقت که طنز در میان عامه است، ادعای گزافی نیست. طنزی که در ادبیات عامه ماندگار شود، قطعا قدرت بالایی دارد. طنزهای شفاهی بخش مهمی از ادبیات عامه‌اند.
طنز و کمدی
بین طنز و کمدی هم البته فرق است. در کمدی معمولا خنده به خاطر خنده مطرح است، اما در طنز خنده برای استهزاء است. بدین ترتیب طنز وسیله است نه هدف. در طنز کسی که مورد انتقاد قرار می گیرد ممکن است یک فرد خاص باشد یا یک تیپ یا یک طبقه یا ملّت و حتی یک نژاد. گاهی نویسنده قهرمان اثر را به مسخره می گیرد، اما مراد او کسی یا کسانی بیرون از اثر ادبی است و بدین منظور حتی ممکن است از خود بدگوئی کند.
گاهی کسانی که دعوی و قصد اصلاح مفاسد اجتماعی و تهذیب اخلاق انسانی را داشته اند، به شیوه ی طنز پردازی روی آورده اند و آثار عبید در این زمینه مشهور است. شاعران بزرگ ما نیز در خلاق آثار خود از طنز غافل نبوده اند که به عنوان نمونه می توان از سعدی و حافظ نام برد.

زندگینامه فروغ فروخزاد...(گروه نوجوانان پارسی زبان)

دی ماه 1313 در تهران در خانواده ای متوسط به دنیا آمد . فروغ چهارمین فرزند خانواده بود. نام مادرش (( توران وزیری تبار )) و نام پدرش (( سرهنگ محمد فرخزاد )) است.همچنین نام برادرانش(( امیر مسعود - فریدون – مهرداد – مهران )) و نام خواهرانش(( پوران و گلوریا )) بود. پدرش شخصیتی دو سویه داشت. یک افسر ارتش مستبد که در کودتای رضاخان نقش داشت و یک عاشق شعر که در می بست و با اشعار حافظ و سعدی راز و نیاز می کرد. فروغ از نوجوانی شعر می سرود و نقاشی می کرد. در 16 سالگی برای فرار از فضای بسته محیط خانوادگی بسیار زود با (( پرویز شاپور )) نوه ی خاله ی مادری که از او 15 سال کوچکتر بود ازدواج کرد و به اهواز رفت و در سال 1334 از او جدا شد. ثمره ای ازدواج در سال ۱۳۳۱فرزندی به نام« کامیار» بود. فروغ بعد از این جدایی تا پایان عمر فرزندش را هیچوقت ندید.
در سال 1331 که 17 سال داشت نخستین مجموعه شعرش را با نام «اسیر» که مجموعه ای از ۴۴ قطعه شعر است به چاپ رسانید. و در سال 1335 دومین آن را با نام «دیوار» منتشر کرد. در بیست و دو سالگی سومین مجموعه شعر را با نام «عصیان» نیز بدست چاپ سپرد. خود وی بعدها این هر سه را به ارزش و حاصل احساسات سطحی یک دختر جوان دانست .
در سال 1337 فروغ به چنان آگاهی نسبت به ارزش های فکری خود می رسد که در می یابد می تواند در شعر به راهی جدا از دیگران برود . در همین سال سینما توجه او را جلب می کند و در کار ساختن بسیاری از فیلمهای مستند با « ابراهیم گلستان » همکاری می کند . در سال 1338 برای آموختن فن سینما به انگلستان می رود و برداشت درخشان سینمائی او هنگامی جلوه می کند که فیلم «‌خانه سیاه است »‌را از زندگی جذامیان در جذامخانه تبریز می سازد . در سال 1342 در نمایشنامه «‌شش شخصیت در جستجوی نویسنده » بازی چشمگیری دارد و در زمستان همان سال خبر می رسد که فیلم «‌خانه سیاه است » جایزه اول فستیوال «اوبرهاوزن» ‌را برده است و منتقدین اروپائی به شایستگی از او تجلیل می کنند . و باز در همان سال که سال اوج نبوغ اوست با یک مجموعه تازه به نام « تولدی دیگر » مشهور شد.
در سال 1343 به آلمان و ایتالیا و فرانسه سفر می کند . سال بعد در دومین فستیوال سینمای مؤلف در « پزارو» شرکت می کند تهیه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد می کنند و ناشران اروپائی مشتاق نشر آثارش می شوند.
آخرین مجموعه شعری که فروغ فرخزاد که خود آن را به چاپ رسانید مجموعه تولدی دیگر است. این مجموعه شامل ۳۱ قطعه شعر است که بین سال‌های ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ سروده شده‌اند. به قولی دیگر آخرین اثر او «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است» که پس از مرگ او منتشر شد.
فروغ فرخزاد در روز ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ بر اثر تصادف رانندگی در جاده دروس - قلهک در تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیر الدوله به خاک سپرده شد.

انواع وابسته ها(آشنایی با انواع وابسته ها)

با توجه به میزان وابستگی موجود میان هسته و وابسته، وابسته ها را به دو دسته ی کلی متمم ها و افزوده ها تقسیم می کنیم و باز با توجه به میزان وابستگی متمم ها به هسته، متمم ها را به دو دسته ی متمم های اجباری و متمم های اختیاری و افزوده ها را نیز به دو دسته ی افزوده های خاص و افزوده های عام تقسیم می کنیم.                                                                                                              متمم های اجباری دارای بیش ترین درجه ی وابستگی به هسته ی خود هستند و افزوده های عام کم ترین وابستگی را به هسته ی گروه خود دارند.وابسته های گوناگون هر هسته را از نظر میزان یا شدت وابستگی آن ها به هسته می توان این گونه درجه بندی کرد که پیوستگی متمم های اجباری به هسته بیش از پیوستگی متمم های اختیاری به هسته است و پیوستگی متمم های اختیاری نیز به هسته غالبا بیش از پیوستگی افزوده ها به هسته است.در میان افزوده ها نیز پیوستگی افزوده های خاص به هسته بیشتر از پیوستگی افزوده های عام به هسته است.                                           متمم های اجباری :هر هسته، نوع وابسته ی خود را تعیین می کند؛ مثلا اسم هایی مثل « احتراز» و « استناد » به ترتیب وابسته هایی با حرف اضافه ی « از » و « به » می گیرند .چنین وابسته هایی بی تردید متمم های اجباری با حرف اضافه هستند.این متمم ها را از این جهت اجباری می گوییم که حذف آن ها از جمله به ساختار و معنای جمله آسیب می رساند؛ به عنوان نمونه به مثال های زیر دقت کنید.

متمم هایاختیاری                                                                             مجموعه ی خاصی از هسته هایی که دارای معنای مشترکی هستند، وابسته های مشترکی نیز به خود می گیرند.مثلا اسم های « بحث »، « صحبت »، « گفتگو » و « مناظره » همه وابسته هایی هستند که حرف اضافه ی « با » می گیرند.

این وابسته ها را نیز متمم می نامیم زیرا:                                                                      اولا :فقط با دسته ی خاصی از هسته ها به کار می روند.مثال:بحث / صحبت / گفتگو/ مناظره با او بی فایده است.

ثانیا:نوع آن ها توسط هسته مشخص می شود یعنی چنان چه با حرف اضافه ی مخصوص به خود نیایند، ساختار و معنای جمله به هم می ریزد.مثال:بحث/ صحبت/ گفتگو/ مناظره، به / از/ در او بی فایده است.

ثالثا:تعداد آن ها نیز توسط هسته مشخص می شود، یعنی تعداد آن ها را به دلخواه نمی توان زیاد کرد.مثال: بحث با او با حسن بی فایده است.این متمم ها را از این رو اختیاری می دانیم که حذف آن ها از جمله باعث به هم ریختن معنای جمله نمی شود.

ادامه نوشته

طنز(1)

طنز...
طَنز، هنری است که عدم تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به‌ نظر می‌رسند، نشان می‌دهد و این خود مایه خنده می‌شود. هنر طنزپرداز، کشف و بیان هنرمندانه و زیبایی‌شناختی عدم تناسب در این "متناسبات" است.                                                                                             ریشهٔ واژه...
طنز واژه‌ای عربی است و در واژه به معنای مسخره کردن، طعنه زدن، عیب کردن، سخن به رموز گفتن و به استهزا از کسی سخن گفتن است. معادل انگلیسی طنز satire است که از satira در لاتین گرفته شده که از ریشه satyros یونانی است. satira نام ظرفی پر از میوه‌های متنوع بود که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده بود و به معنای واژگانی «غذای کامل» یا «آمیخته‌ای از هرچیز» بود.
طنز (Satire) از اقسام هجو است اما فرق آن با هجو این است که آن تندی و تیزی و صراحت هجو در طنز نیست. وانگهی در طنز معمولا مقاصد اصلاح طلبانه و اجتماعی مطرح است طنز کاستن از مقام و کیفیت کسی یا چیزی است به نحوی که باعث خنده و سرگرمی شود و گاهی در آن تحقیری باشد.
تعریف اصطلاح...
در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد.
در تعریف طنز آمده است: «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقدمی‌کشد.                                                                                 ماهیت طنز...
طنز تفکر برانگیز است و ماهیتی پیچیده و چند لایه دارد. گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیله‌ای می انگارد برای نتیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالت ها. گرچه در ظاهر می خنداند، اما در پس این خنده واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را می خشکاند و انسان را به تفکر وا می‌دارد. به همین خاطر در باره طنز گفته اند: «طنز یعنی گریه کردن قاه قاه، طنز یعنی خنده کردن آه آه.»
طنز در ذات خود انسان را برمی آشوبد، بر تردیدهایش می افزاید و با آشکار ساختن جهان همچون پدیده‌ای دوگانه، چندگانه یا متناقض، انسان ها را از یقین محروم می‌کند. جان درایدن در مقاله «هنر طنز» ظرافت طنز را به جدا کردن سر از بدن با حرکت تند و سریع شمشیر تشبیه می‌کند، طوری که دوباره در جای خود قرار گیرد.